اینک خیزاب های زیبای دوشیزه نیل! رودی که کشتزارهای مصر را آبیاری می کند، و به جای باران آسمانی از گداختن برف ناب سیراب می شود. پروتئوس در زندگی خویش شهریار این سرزمین بود، در آبخوست فاروس خانه داشت و بر سراسر مصر فرمانروایی می کرد؛ و پساماته، یکی از دختران دریا را به زنی گرفت، پس از آنکه وی آغوش آیکوس را وانهاد.
وی دو کودک در این کاخ او زاد، تئوکلیمنوس پسری که زندگی اش را در پرستش فروتنانه خدایان سپری کرد، و نیز دختری زیبا، مایه سربلندی مادرش، که در کودکی ایدو نامیده می شد، ولی هنگامی که به آغاز نوجوانی اش رسید، سنی برای شادی های زناشویی، تئونو نام گرفت، او به خوبی آهنگ های خدایان را چه در اکنون و چه در آینده می دانست، و این پاداش را از پدربزرگ خود، نرئوس گرفته بودم. نه سرزمین پدری ام اسپارت که در آن زاده شده ام بی آوازه است، نه پدرم تیندارئوس.
افسانه ای می گوید که چگونه زئوس در کالبد قویی به آغوش مادرم لدا، بال گشود و بدین گونه از پیگرفت عقابی گریخت، و با نیرنگ به آماج عاشقانه اش دست یافت، اگر این افسانه راست باشد. نام من هلن است، و اکنون اندوه هایی را که از آن ها رنج می برم باز خواهم شمرد.