اسطوره و کهن الگوهای روانشناسی در ادبیات داستانی



هر شخصیت کهن الگویی، مجموعه ای از نقاط قوت، ضعف و تمایلات منحصر به فرد دارد که داستان آن شخصیت را پیش می برد.

بر خلاف تصور رایج، مسیر نویسندگی به تنهایی طی نمی ‌شود. در واقع نویسندگان در راهی که قبلاً توسط دیگران هموار شده، قدم بر می دارند. این مسیرها که در نوشتن داستان به یاری نویسنده می آیند، «آرکی تایپ» نام دارند. 

 

 

 

آرکی تایپ چیست؟

 

اصطلاح «آرکی تایپ» اصالتاً به یونان باستان باز می گردد. ریشه ی این کلمه از دو بخش تشکیل شده است: «آرکین» به معنی کهن یا اصیل و «تیپوس» به معنی الگو، مدل یا تیپ. وقتی این دو قسمت را در کنار هم قرار دهیم، مفهوم این کلمه مشخص می شود که می توان آن را «کهن الگو» نامید.
آرکی تایپ در ادبیات داستانی، شخصیتی است که رفتارهایش از قوانین خاصی پیروی می کند. این قوانین که در همه جای دنیا قابل شناسایی است، باعث می شود بتوانیم آن شخصیت را در الگوی مشخصی قرار دهیم. «کارل گوستاو یونگ» پدر روانشناسی تحلیلی، کهن الگو را بخشی از ناخودآگاه جمعی بشر می دانست. او باور داشت که این چهره های تکرارشونده، دستمایه ی اصلی خلق اسطوره های مشترک برای همه ی انسان ها هستند. 

 

 

داستان، اسطوره و الگوهای تکرارشونده

 

«یونگ» تنها کسی نبود که به قدرت داستان ها اعتقاد داشت. اسطوره شناس بزرگ، «جوزف کمبل»، در نظریه ی «سفر قهرمانی» داستان ها و اسطوره ها را بخشی ذاتی و جدانشدنی از پیشرفت و تکامل انسان می دانست. داستان ها و اسطوره ها ابزاری برای آموزش هستند و راهی را برایمان می گشایند که می توانیم از طریق آن، خطرات و سختی های سفر زندگی را به یکدیگر هشدار دهیم، به سادگی رفتار انسان ها را به بوته ی آزمایش بگذاریم و در نتیجه ی آن، همدیگر را بهتر درک کنیم. 

البته قرار نیست بگوییم این کهن الگوها در DNA انسان تنیده شده اند، بلکه آن ها فرم هایی شخصیتی هستند که بیشترین تکرار را در داستان ها داشته و در همه ی نسل ها طنین انداز شده اند. هر یک از این کهن الگوها نقاط قوت و ضعفی دارند. مخاطب با شناخت این نقاط قوت و ضعف می تواند اخلاقیات مد نظر داستان را یاد بگیرد چرا که نوع انسان همواره به دنبال داستانگویی بوده و ما از طریق داستان ها می توانیم بهتر بیاموزیم. انسان از همان ابتدا به خلق اسطوره می پرداخته و داستان می گفته است. حتماً این تصویر برایتان آشناست: نشستن دور آتش و داستان تعریف کردن. به راستی که این داستان ها نقش مهمی در انتقال دانش در جامعه داشته اند. بنابراین هر یک از کهن الگوهای یونگی، درسی متفاوت را به ما می آموزند؛ مراقبت از بچه ها مانند مادری دلسوز، شجاع بودن مثل یک قهرمان، احتیاط در مقابل دوستان دغل باز و گوش دادن به حرف بزرگ ترها، همه و همه درس هایی هستند که می توانیم از کهن الگوها بیاموزیم.

 

کهن الگو: کلیشه یا تیپ؟

 

آیا کهن الگوها را می توان معادلی از کلیشه یا تیپ نامید؟ نه لزوماً. شخصیت های کهن الگویی و داستان ها، تجارب انسانی را به الگوهایی قابل لمس تبدیل می کنند که در درک هویت انسان بسیار به ما کمک می کنند. ما انسان ها آن قدرها هم که فکر می کنیم خاص و منحصر به فرد نیستیم چون در نهایت، خواسته ها و ترس هایمان بر ما حاکم است. آرکی تایپ ها فقط زمانی به تیپ شخصیتی تبدیل می شوند که مشخصات تکراری و پیش بینی پذیر داشته باشند. این کلیشه ها انعطاف پذیر هستند و بسیاری از جذاب ترین و ماندگارترین داستان ها، بر اساس آن ها ساخته شده اند. مثلاً شخصیت «نئو» در سه گانه ی «ماتریکس» از کلیشه ی شخصیت «برگزیده» پیروی می کند. اما این بار این شخصیت برگزیده، یک هکر است که کشف می کند کل عمرش در دنیایی مجازی می گذشته است.

 

12 کهن الگوی متداول در خلق شخصیت 

 

 

هر شخصیت کهن الگویی، مجموعه ای از نقاط قوت، ضعف و تمایلات منحصر به فرد دارد که داستان آن شخصیت را پیش می برد. برخی از این کهن الگوها به ظاهر، مربوط به جنسیتی خاص هستند که شاید نتیجه ی نقش های جنسیتیِ مربوط به هزاره های قبل باشد. اما در واقعیت، در روان همه ی ما، چه زن و چه مرد، بخش های زنانه و مردانه وجود دارد. از این رو، کهن الگوها به جنسیت خاصی محدود نمی شوند. در این جا به معرفی 12 کهن الگوی متداول در خلق شخصیت می پردازیم:


1. جنگجو

 

کهن الگوی جنگجو، شخصیتی هدفمند است. این شخصیت، دارای اراده ای فولادین است و در سفر قهرمانی، ابزار و مهارت هایی دارد که باعث پیروزی او بر دشمن می شود. جنگجو، شخصیتی توانا است که معمولاً از بحران اعتماد به نفس رنج می برد و برای برخاستن و پیمودن سفر قهرمانی خود باید از سد ترس های خود بگذرد. 

 

نقاط قوت: شجاعت، توانایی فیزیکی یا روانی
نقاط ضعف: اعتماد به نفس بیش از حد، تکبر و خودبزرگ بینی
تمایلات: نجات خود یا دیگران و به اثبات رساندن ارزش خود
نمونه ها: اودیسیوس در کتاب «اودیسه»، «آراگورن» در کتاب «ارباب حلقه ها» و «کتنیس» در کتاب «عطش مبارزه»

 

 

2. معصوم

 

حتماً این را شنیده اید که با پایان دوران کودکی، معصومیت از دست می رود. اما کهن الگوی معصوم در مسیر سفر قهرمانی معمولاً در شخصیتی جوان یا ساده دل بیدار است که دنیا را رؤیایی و پروانه ای می بیند، البته تا زمانی که واقعیت از راه برسد. اگر چه شخصیت معصوم به طور کامل خوشبینی خود را از دست نمی دهد، اما درس هایی درباره ی دنیای پیرامونش می آموزد.

 

نقاط قوت: خوش بینی، اشتیاق، قدرت تخیل
نقاط ضعف: ساده لوحی، قدرت فیزیکی محدود
تمایلات: خوشحال بودن (یا خوشحال تر شدن)
نمونه ها: اسکات فینچ در کتاب «کشتن مرغ مینا»، «دوروتی» در «جادوگر شهر از» و «پینوکیو» در کتاب «ماجراهای پینوکیو» 

 

 

3. یتیم

 

رؤیای جدا شدن از ابهامات و تاریکی های زندگی و رسیدن به امتیازات برتر در همه ی ما وجود دارد. شاید به این دلیل، یتیم در داستان های زیادی به عنوان شخصیت اصلی در نظر گرفته می شود. کهن الگوی یتیم باید برای بازیافتن امنیت، از شانس هایش نهایت استفاده را ببرد. در بیشتر داستان ها شخصیت یتیم به دلیل از دست دادن خانواده ی خود در جست و جوی خانواده ای جدید است. 

 

نقاط قوت: غریزه ی بقا، همدلی، پشتکار
نقاط ضعف: نداشتن اعتماد به نفس، تمایل به جلب رضایت دیگران
تمایلات: پیشرفت، شکوفایی و ایجاد ارتباط با دیگران
نمونه ها: هری پاتر در «مجموعه داستان های هری پاتر»، «الیور» در اثر جاودان «چارلز دیکنز» با عنوان «الیور توییست» و «کازیمودو» در کتاب «گوژپشت نتردام» 

 

 

4. آفرینشگر

 

برای این کهن الگو، هیچ چیز مهم تر از خلق کردن نیست. در بسیاری از داستان ها، آفرینشگر در قالب یک هنرمند یا مخترع نشان داده می شود. این آرکی تایپ یادآور «استیو جابز»، «آلبرت انیشتین»، «موتزارت» و هر کسی است که اثری از خود به جا می گذارد. کهن الگوی آفرینشگر حتی حاضر است سلامت خود یا روابطش را در راه رسیدن به هدف خلق کردن به خطر بیاندازد. به دلیل این نگاه تک بُعدی، شخصیت آفرینشگر ممکن است مجبور به پرداخت بهای سنگینی شود.

 

نقاط قوت: خلاقیت، میل به پیشرفت، توانایی اجرای الهامات
نقاط ضعف: ایثار در زندگی شخصی، کمال گرایی، خودمحوری
تمایلات: آفریدن چیزی با ارزش به منظور به جا گذاشتن میراثی از خود
نمونه ها: زئوس در «ایلیاد»، دکتر ویکتور فرانکنشتاین در کتاب «فرانکنشتاین»، و «ویلی وانکا» در داستان «چارلی و کارخانه شکلات سازی»

 

 

5. حامی

 

ایثار و از خود گذشتگی، ویژگی بارز کهن الگوی حامی است. این شخصیت ممکن است مادر، پدر، همسر یا بهترین دوست شخصیت ما باشد. آرکی تایپ حامی در هر شرایطی نهایت تلاشش را می کند تا از فرزند، همسر، معشوق یا بهترین دوستش حمایت و محافظت نماید. شخصیت «مادر ترزا» و «پرنسس دایانا» در این آرکی تایپ می گنجند.

 

نقاط قوت: سخاوت، از خود گذشتگی
نقاط ضعف: ایثاری که موجب می شود مورد سوءاستفاده قرار گیرد
تمایلات: حمایت و کمک کردن به دیگران
نمونه ها: «مری پاپینز»، «سام وایز گمجی» در سه گانه «ارباب حلقه ها» و «خانم هانی» در داستان «ماتیلدا»

 

 

6. فرزانه

 

شخصیت اصلی داستان به احتمال زیاد با مرشدی فرزانه ملاقات می کند که نقش هدایت او را به عهده می گیرد و قهرمان را برای آزمون های سخت پیش رو آماده می سازد. این مرشد یا استاد، نماینده ی کهن الگوی فرزانه یا حکیم است. آرکی تایپ فرزانه می تواند در قالب پدر، پدربزرگ، جادوگر یا مربی کاراته خود را نشان دهد. هدف اصلی این کهن الگو احتمالاً ایجاد پیوندی میان نسل ها و حرف شنوی کوچک ترها از بزرگترها بوده است. شخصیت هایی مانند «یودا» در «جنگ ستارگان» یا آقای «میاگی» در فیلم «پسر کاراته باز» این نقش را بر عهده دارند.

 

نقاط قوت: خرد، تجربه
نقاط ضعف: احتیاط، عدم عملگرایی 
تمایلات: کمک به قهرمان برای پشت سر گذاشتن مرزها و رسیدن به معنا
نمونه ها: «مگویچ» در داستان «آرزوهای بزرگ»، «دامبلدور» در «مجموعه داستان های هری پاتر» و «گاندولف» در «ارباب حلقه ها»

 

 

7. دلقک

 

کهن الگوی دلقک یا جوکر همان طور که از اسمش پیداست، دارای چهره های گوناگون است. دلقک همان کسی است که می گوید: «سخت نگیر و راحت باش!» نقش دلقک در اسطوره شناسی این بوده که به مردم هشدار دهد بیش از اندازه زندگی را جدی نگیرند و بیش از حد در جست و جوی رسیدن به مقصد نباشند. وقتی از کهن الگوی دلقک می گوییم، ممکن است به یاد شخصیت «جوکر» در فیلم «شوالیه تاریکی» با بازی ماندگار «هیث لجر» بیافتید که می گفت: «تنها راه عاقلانه در زندگی این است که بدون قوانین زندگی کنی.»

 

نقاط قوت: شادی، دوست داشتنی بودن
نقاط ضعف: بیهودگی 
تمایلات: امروز را زندگی کردن و خوشحال بودن
نمونه ها: شخصیت های دلقک در آثار «شکسپیر» به خصوص «شاه لیر»، گربه در داستان «آلیس در سرزمین عجایب»

 

 

8. جادوگر

 

شاید با شنیدن نام این کهن الگو به یاد داستان های فانتزی و جادوگرها بیفتید. اما کهن الگوی جادوگر به طور کلی نمایانگر استادان چیره دست و مشتاق در جهان است: کسانی که به دلیل سرشت کنجکاو خود، به دنبال روشنگری هستند اما بر خلاف کهن الگوی فرزانه، می خواهند اراده ی خود را به رخ جهان پیرامون بکشند. جادوگرها به راحتی می توانند دیگران را تحت تأثیر قرار دهند. کسانی که کهن الگوی جادوگر در آن ها بیدار است، چه واقعاً جادوگر باشند چه نه، توانایی هایی فراتر از انسان های عادی دارند. آن ها می خواهند رؤیاها را به واقعیت تبدیل کنند.  یکی از نمونه های مدرن کهن الگوی جادوگر در دنیای امروزی ما، «فرانک آندروود» شخصیت سریال «خانه پوشالی» (House of Cards) با بازی درخشان «کوین اسپیسی» است.

 

نقاط قوت: دانش، قدرت
نقاط ضعف: غرور 
تمایلات: ساختن نظم از دل هرج و مرج و منطبق کردن جهان با اراده ی خود
نمونه ها: «شرلوک هولمز»، «جی گتسبی» در کتاب «گتسبی بزرگ»، و «گاندی»

 

 

9. حاکم

 

وقتی به کهن الگوی حاکم می رسیم، موسیقی متن فیلم «پدرخوانده» در گوشمان می پیچد. «ماریو پوزو» در شاهکار خود، رمان «پدرخوانده»، یکی از بهترین نمونه های کهن الگوی حاکم را خلق کرده است. جامعه، چه کوچک باشد و چه بزرگ، به یک رهبر یا رئیس نیاز دارد. اما این رهبر چگونه با قدرت مواجه خواهد شد؟ برای حفظ کنترل و نظم چه خواهد کرد؟ آیا با مهربانی و دلسوزی حکومت می کند یا با مشت آهنین؟

 

نقاط قوت: رهبری، جذبه و کاریزما، قدرت
نقاط ضعف: عدم توانایی در واگذاری قدرت، بدگمانی
تمایلات: کنترل برای به دست گرفتن قدرت
نمونه ها: «مکبث»، حاکمین گوناگون در مجموعه‌ی «بازی تاج و تخت»، «برادر بزرگ» در کتاب «1984»

 

 

10. عصیانگر

 

با بیداری کهن الگوی عصیانگر، قهرمان خشمگین شده و دیگر نمی تواند شرایط را تحمل کند. در مواجهه با جامعه ای ناعادلانه، کهن الگوی عصیانگر بیدار می شود تا با اراده ی خود بتواند به تغییر وضع موجود دست بزند. عصیانگر ممکن است یک رهبر کاریزماتیک باشد یا حتی به طور مخفی کار کند. این کهن الگو را می توان در نقش های مختلفی تصور کرد: مبارزی آزادی خواه، یک نوازنده ی راک یا دختری در دبیرستان.

 

نقاط قوت: توانمندی، پشتکار
نقاط ضعف: محدودیت در قدرت و منابع در دسترس
تمایلات: تغییر دنیای پیرامون
نمونه ها: «تریس» در مجموعه‌ی «ناهمتا»، «گای مونتاگ» در کتاب «فارنهایت 451» و «تام» در کتاب «تام سایر»

 

 

11. عاشق

 

کهن الگوی عاشق هر کاری برای عشق انجام می دهد. او همان عاشق شیداست که فرقی نمی کند شاهزاده، گدا، ستاره ی سینما یا فردی عادی باشد. نیروی محرک او، عشق و تعلق خاطر است. این آرکی تایپ نیز مانند سایر کهن الگوها، فراز و نشیب دارد و این موضوع که عاشق حاضر است همه چیز را برای کسانی که دوست دارد قربانی کند، می تواند بلیطی یک طرفه به سمت فاجعه باشد.

 

نقاط قوت: تعلق خاطر و از خودگذشتگی، اشتیاق
نقاط ضعف: تمایل به قربانی کردن هویت، زندگی و آزادی در راه عشق
تمایلات: رسیدن به عشق و رابطه
نمونه ها: «ادوارد» در کتاب «شفق»، «رومئو و ژولیت» و «عاشق» اثر «مارگریت دوراس»

 

 

12. اغواگر

 

«هر آنچه بخواهی به تو خواهم داد.» این جمله نمایانگر کهن الگوی اغواگر است: آرکی تایپی که در فرم ها، شکل ها و جنسیت های مختلف خود را نشان می دهد. شخصیت اغواگر ممکن است قدرت، شهرت، عشق یا پول را پیشنهاد کند اما باید به یاد داشته باشیم که برای این ها باید بهایی پرداخت شود. اگر داستان پیرامون یک اغواگر شکل بگیرد، پیام آن این خواهد بود: «به چیزی که بیش از اندازه خوب به نظر می رسد، به سادگی اعتماد نکن!»

 

نقاط قوت: جذابیت، کاریزما و موفقیت در وسوسه
نقاط ضعف: وعده های پوچ و توخالی و بی اخلاقی
تمایلات: کنترل
نمونه ها: «مفیستو» یا شیطان در کتاب «فاوست» و یا اکثر شخصیت های زن در «ادیسه»

 

 

انواع دیگر آرکی تایپ ها

 

علاوه بر کهن الگوهای یاد شده، دسته بندی های دیگری در مبحث آرکی تایپ وجود دارد. به طور مثال برخی روانشناسان از نام خدایان یونان باستان برای ساختن کهن الگوهای شخصیتی استفاده کردند. مثلاً «زئوس» یا خدای خدایان، مظهر اقتدار است و «آرتمیس» یا ایزدبانوی شکار، مظهر هدف گذاری. نکته ای که باعث جذابیت کهن الگوها می شود این است که اولاً به جنسیت خاصی محدود نمی شوند و ثانیاً بذر آن ها در همه ی ما وجود دارد. مثلاً «دیمیتر»، ایزدبانوی مادری کردن در یونان است؛ پس هر یک از ما چه زن و چه مرد، زمانی که نیاز داریم از خود حمایت کنیم باید این کهن الگو را در سفر قهرمانی خود بیدار کنیم.

 

چگونه می توان با الگوهای کهنه، داستان های تازه ساخت؟

 نویسندگان بی شماری همواره به دنبال وجوه مشترک و کهن الگوهای داستان گویی و اسطوره سازی بوده اند. وقتی با این کهن الگوها آشنا می شویم، شاید به این نتیجه برسیم که در واقع، داستان منحصر به فردی وجود ندارد؛ مثلاً داستان های زیادی بر مبنای طرح داستانی «جست و جو و بازگشت» شکل گرفته اند. از حماسه ی «گیل گمش» که برخی آن را نخستین اثر منظوم در تاریخ می دانند، تا کتاب «ماجراهای نارنیا». در این نوع طرح داستانی، شخصیت اصلی به دنبال چیزی می گردد و پس از طی سفر قهرمانی و ماجراهای زیاد، به خانه بازمی گردد. اما حالا که الگوهای شخصیتیِ محدودی وجود دارد، چگونه می توان داستان های جدید نوشت؟

 

پاسخ این سؤال در خلق جزئیات است. با وجود این که امیال و توانایی های بشر محدود هستند، خلاقیت انسان در خلق موقعیت های جدید، نامحدود است. همان طور که در «دیوان حافظ» می خوانیم:

 

يک قصه بيش نيست غم عشق وين عجب 

کز هر زبان که مي شنوم نامکرر است